نگاهی به روایات علیه فلسفه

اندیشه همواره همراه بشر بوده است و نمیتواند در حصار جغرافیایی محدود شود. اگرچه برخی اندیشمندان در برخی نقاط موجب رشد و تعالی تعقل شدهاند و سرزمینی را از لحاظ اندیشیدن در جایگاهی برتر از مکانی دیگر نشاندهاند، اما این سبب نمیگردد که اندیشه زندانی مکان و زمان شود. رشد اندیشه بسیار تابع شرایط اجتماعی و سیاسی بوده است و اینکه اندیشه در مکانی بیشتر رشد میکند تا مکانی دیگر را باید در عوامل بیرونی اندیشه نیز جست. حمایت از دانشمندان و مدارس نشر اندیشهها و تضارب آراء و در نتیجه پدید آمدن نظریات نو را در بردارد، و خفقان و استبداد موجب انزوای اندیشه میشود.
نمیتوان کتاب و سنت را مقابل اندیشه قرار داد؛ زیرا سراسر قرآن دعوت به اندیشه و تعقل است و برخاستن رسولان رستاخیز گنجهای خرد بود.
فَبَعَثَ فِیهمْ رُسُلَهُ، وَوَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیاءَهُ، لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ، وَیُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ، وَیَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بَالتَّبْلِیغِ، وَیُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ
پس پیامبران را به میانشان بفرستاد. پیامبران از پى یکدیگر بیامدند تا از مردم بخواهند که آن عهد را که خلقتشان بر آن سرشته شده ، به جاى آرند و نعمت او را که از یاد برده اند، فرا یاد آورند و از آنان حجّت گیرند که رسالت حق به آنان رسیده است و خردهاشان را که در پرده غفلت ، مستور گشته ، برانگیزند. -نهج البلاغه، خطبهی اول -
اسلام و نشر آن در جزیرة العرب و دیگر ممالک، اندیشهها و تفسیرهای گوناگونی را در پی داشت. گاهی این اندیشهها همدیگر را تکفیر میکردند و به جنگ هم میآمدند. اندیشههای اشاعره،معتزله، خوارج و … را در کنار اندیشهی اهل بیت علیهم السلام میتوان از اندیشههای رایج سدههای نخستین اسلام نام برد. اختلاف اندیشهها مباحثات و مناظرات و گاه جنگ و خونریزی را در پی داشت. چنانچه وقتی معتزله در زمان مأمون قدرت داشتند به حذف اهل حدیث و ظاهرگرایان دست زدند و پس از روی کار آمدن متوکل معتزله به انزوا گرائیدند و سرکوب شدند. ( آقانوری، علی، زمینههای اجتماعی و سیاسی اوج و فرود تفکر اعتزال ، مجلهی طلوع، شماره ۱۵)
فتوحات ممالک دیگر توسط مسلمین، سبب آشنائی با فرهنگها و اندیشههای نو گردید، اگرچه ابتدا در برابر این اندیشهها مقاومت میکردند و هر فکری غیر از قرآن را باطل میشمردند و با بیتوجهی از آنان گذر میکردند، اما آرام آرام با رشد جوامع اسلامی ونیاز به آموختن اندیشهها وفنون نو رو به ترجمه متون علمی دیگر ممالک آوردند. اگر چه آغاز ترجمه با برگرداندن متون تاریخ ملوک به دستور خلفای اموی آغاز گردید، اما دوران منصور را میتوان آغاز رسمی نهضت ترجمه به حساب آورد.در دورهی منصوربیشتر متون طب ونجوم به عربی ترجمه شدند. هارون و مأمون کمک فراوانی به ترجمهی کتب کردند. گرایش مأمون به فکر معتزله و رشد مباحث فکری تالیف و ترجمهی کتب فراوان کلامی را در پی داشت. گرایش اعتزال به عقلانیت موجب شد که مأمون دستور ترجمهی کتب فلسفی را بدهد. برخی نیز علت این دستور را خواب مأمون وهمصحبتی وی با ارسطو میدانند. (ماهنامه تاریخ اسلام، شماره ۴، جان احمدی، فاطمه )