تأثيرات هرزه نگاری (مشاهده فیلم های غیر اخلاقی)

تأثيرات هرزه نگاری را بر بزرگسالان
در بررسي مطالب مربوط به تأثيرات هرزهنگاري، با گونههاي وسيعي از مستنداتي برخورد ميكنيم كه حاكي از ريسك و احتمال آسيب ناشي از فرو رفتن در انبوه مطالب هرزهنگاري هستند. اين اطلاعات، اكثراً از سه منبع به دست ميآيند:
- اطلاعات تاريخي موارد كلينيكي
- مطالعات رشته اي
- مطالعات آزمايشگاهي و تجربي
اطلاعات تاريخي موردهاي كلينيكي، از دفاتر درمانگاهها درباره افراد داراي كاركردهاي نامناسب جنسي و همچنين از روحانيون و وكلايي كه خدمات مشاورهاي به افرادي كه داراي مشكلات جنسي هستند ارائه ميدهند، جمع آوري شده است. همچنين از مستندات ارائه شده توسط معتادان جنسي كه از مراكزي مثل «درمانرفتاري دره طلايي» در مينهسوتا جمعآوري شده، استفاده شده است.
به عنوان يك روانشناس باليني، من طي سالهاي مديدي، تقريباً 300 معتاد جنسي، خلافكار جنسي (آزاردهنده جنسي) و ديگر افرادي را كه داراي بيماريهاي جنسي بودهاند، درمان كردهام. اين بيماريها شامل فعاليتهاي جنسي ناخواسته، آزار كودكان، عورتنمايي، نظربازي، آزارخواهي، بتپرستي (فتيشيسم) (Fetishism) و تجاوز به عنف ميشدهاند. به جز چند استثنا، هرزهنگاري يكي از عوامل مهم يا حداقل تأثيرگذار در ايجاد انحرافات يا اعتياد جنسي آنها بود.
بدون توجه به اين كه هرزهنگاري عامل ايجاد يا تسهيلكننده اين بيماريها بوده و بدون توجه به ماهيت انحرافات و اعتيادهاي جنسي بيماران، من يك مجموعه عوامل 4 فاكتوره در همه آنها بدون استثنا يافتم كه خصوصاً در آنهايي كه تازه با هرزهنگاري آشنا شده بودند، صدق ميكرد:
1-اعتياد
اولين تغييري كه رخ ميدهد، اثر اعتيادي است. مصرفكننده هرزهنگاري به آن معتاد ميشود. وقتي آنها يك بار از مطالب هرزه استفاده كنند، دوباره به آن رجوع ميكنند و اين روند، بارها و بارها تكرار ميشود. به نظر ميرسد كه اين مطالب،يك محرك قدرتمند جنسي برميانگيزد كه به دنبال آن، آزادسازي شهوت، اغلب توسط استمنا صورت ميگيرد. هرزهنگاري، تصوير بسيار قدرتمند و هيجانآلودي ايجاد ميكند كه دائماً به ذهن فرد خطور ميكند و او آنها را در مخيله خود تفصيل ميدهد.
افراد به هنگام اعتياد به هرزهنگاري، به تنهايي نميتوانند از شر آن خلاص شوند و آن را كنار بگذارند. عليرغم اين كه اين اعتياد، عواقب وخيميمثل طلاق، از دست دادن خانواده و مواجهه با قانون (در موارد تهاجمات جنسي، آزار يا سوء استفاده از همكاران) را به دنبال دارد.
همين طور پي بردم كه بسياري از بيماران من كه داراي درجه هوشي بالايي بودند، آسيبپذيرتر بودند، شايد علت آن، قدرت خيال پردازي آنان بود كه آنها را بيشتر به اعتياد نزديك ميساخت. در حالي كه هر مردي در اين مورد آسيب پذير است، اما تجربه من نشان ميدهد كه وكلا، حسابدارها و افراد مرتبط با رسانهها، در برابر اين اعتيادات، بيشتر آسيب پذير هستند.
با اين وجود، گروهبان باب ناوارو كه مدت طولاني بازرس صنعت هرزهنگاري در دپارتمان پليس لسآنجلس بوده است، ميگويد: «قبول داشته باشيد يا نداشته باشيد، هر چه قدر افراد، باسوادتر باشند، به هرزهنگاريهاي بيشتري معتاد ميشوند و البته پول بيشتري هم خرج آن ميكنند.
افراد بسياري اعتراف كردهاند كه اعتياد افراطي به اين مطالب داشتهاند و كل زندگيشان را صرف آن كردهاند؛ ساعتها استمنا كردهاند و هميشه به دنبال موارد وقيحانهتر ميگردند. همانند يك معتاد الكلي يا افيوني، آنها همواره به دنبال ارضاي بيشتر و مطالب مستهجنتر هستند، اما زمان بيشتري طول ميكشد كه ارضا شوند و OK را بگويند.»
براي غيرمعتادان،فهم طبيعت كاملاً تحريك شدة معتادان جنسي، دشوار است. هنگاميكه «موج» آنها را ميگيرد، هيچ چيز نميتواند آنها را از كار خود باز دارد، چه نگاه كردن به مطالب مستهجن همراه با استمنا باشد، چه عمل جنسي با فاحشهها، و چه تجاوز به كودكان يا يك زن باشد.
يك مثال ميتواند در توصيف اين مسأله كمك ساز باشد: رالف، يك معتاد جنسي است كه 12 سال پيش ازدواج كرده و داراي سه بچه است. او در انجام مراسم مذهبي خود فعال بوده و صادقانه به اصول والاي اخلاقي پاي بند بود. او به «ده فرمان» اعتقاد داشت و با زنا مخالف بود.
وقتي كه هرزهنگاري به زندگي او وارد شد، منجر به اعمال جنسي او با فاحشهها شد. بعد از هر عمل، او از خدا درخواست مغفرت ميكرد و گريه ميكرد كه اين كار را ديگر تكرار نخواهد كرد، اما دوباره مرتكب اين عمل ميشد.
از آنجا كه مقدمه هر عمل زناكارانه، استفاده از هرزهنگاري است، ما تصميم گرفتيم كه او را از وابستگي به اين مطالب مستهجن رها سازيم. من از او خواستم كه براي من يك چك هزار دلاري بنويسد، مبني بر اين كه اگر 90 روز از هرزهنگاريها استفاده نكرد، من چك را به او پس بدهم. رالف دوست داشت پولش را از دست ندهد و كاملاً از راهبرد ما پيروي ميكرد.
او ميگفت: «هيچ راهي براي ديدن فيلمها و مجلات كثيف براي من وجود ندارد، چرا كه من ميدانم با اين كار، هزار دلار را از دست خواهم داد.»
او تا مدتي به طرز فوق العاده اي در برابر وسوسهها مقاومت كرد، ولي در روز هشتاد و هفتم و در يك سفر تجاري، دوباره به مطالب مستهجن روي آورد و به يك فروشگاه كتاب مراجعه كرد و به مدت 90 دقيقه عنان از كف داد. وقتي كه هفته بعد او را ديدم، گريه كنان اعتراف كرد كه هزار دلار را از دست داده است.
از آنجا كه او 87 روز سنجيده عمل كرده بود، من به او يك فرصت ديگر دادم. بنابراين، يك دوره 90 روزه جدي ديگر را آغاز كرديم. ما هر دو معتقد بوديم كه اگر او توانسته 87 روز پاك بماند، مطمئناً ميتواند 90 روز ديگر هم اين كار را انجام دهد، خصوصاً اين كه، اين كار به معناي بازگشت 1000 دلار او بود.
اين بار او فقط 14 روز دوام آورد. او پول خود را از دست داد و من آن را صرف كارهاي خيريه كردم. او شديداً تعهد داده بود تا اعتياد خود را ترك كند تا بتواند زندگي خود را حفظ كند و به مباني مذهبي خود پاي بند بماند، اما موضوع اين نبود.
به عقيده من، اگر او ده هزار دلار هم به من ميداد، دوباره خلف وعده ميكرد. هنگاميكه موج شهوت آنها را فرا ميگيرد، به پيامدها و هزينههاي ان بي توجهند. اعتياد آ نها به طور مجازي بر زندگي آنها حكم ميراند.
2- تشديد
دومين مرحله، تأثير تشديدي است. با گذشت زمان، فرد معتاد نيازمند انواع شديدتر، آشكارتر، منحرف تر و عجيب و غريب تر مطالب جنسي ميشود تا «حال جنسي» خود را افزايش دهد. اين فرآيند، يادآور اعتياد به مواد مخدر است. با گذر زمان، همواره يك نياز رو به افزايش براي موارد تحريك كننده تر وجود دارد تا همان تأثير ابتدايي را داشته باشد.
اگر همسران آنان هم با آنان همراه شوند، آنها نهايتاً زن را مجبور ميسازند تا فعاليتهاي عجيب و غريب رو به افزايش جنسي انجام دهند. در بسياري موارد، اين روند منجر به قطع روابط - به هنگاميكه زن از فعاليت بيشتر امتناع ميكند - ميشود كه اغلب نتيجة آن دعوا، جدايي يا طلاق است.
ازدواج كردن يا رابطه جنسي داشتن با يك رفيق، مشكل آنها را حل نميكند. اعتياد آنها و تشديد اين اعتياد، عمدتاً به علت تخيلات قدرتمند جنسي در اذهان آنان است كه توسط هرزهنگاريها كاشته شده است. آنها اغلب اين تخيلات جنسي همراه با استمنا را به خود آميزش جنسي ترجيح ميدهند.
اين امر تقريباً هميشه، ظرفيت دوست داشتن و ابراز عشق به همسرشان در روابط خصوصي آنها را كاهش ميدهد. اين تخيل پردازي بسيار قوي است و موجب آزردگي خاطر همسران آنها ميشود. محرك جنسي آنها، چيزي غير از همسرانشان است و همسر آنها به سادگي ميتواند اين امر را حس كند و در نتيجه، اغلب احساس تنهايي و رانده شدن ميكند. من تعدادي زوج مراجعه كننده داشتم كه زن گريه كنان ميگفت كه شوهرش ترجيح ميدهد تا به ديدن هرزهنگاريها و استمنا بپردازد، تا اين كه به او اظهار عشق نمايد.
3-حساسيت زدايي
سومين مرحله اي كه رخ ميدهد، حساسيت زدايي است. محتويات كتابها، مجلات و فيلمهايي كه ذاتاً شوك برانگيز، شكننده تابوها، غيرمشروع، كريه و غيراخلاقي هستند، اما از لحاظ جنسي تحريك كننده اند، به هنگام اعتياد به هرزهنگاري، قابل قبول و عادي ميشوند. آن گاه فعاليتهاي جنسي تشريح شده در هرزهنگاريها (بدون توجه به منحرف يا ضداجتماعي بودن آن) مشروع تلقي ميشوند. در اين مواقع، يك حس رو به رشد «همه اين كار را انجام ميدهند»، به آنها اجازه ميدهد كه كارهايي انجام دهند كه قبلاً براي آنها غيرمشروع بود و با عقايد اخلاقي و معيارهاي شخصي سابق آنها در تضاد است.
4- فعاليت جنسي
چهارمين مرحله اي كه اتفاق ميافتد، افزايش تمايل براي انجام اعمال جنسي اي است كه فرد در هرزهنگاريها مشاهده كرده است. اين اعمال عبارتند از: بي قيد و بندي جنسي، عورت نمايي، شركت در رفتارهاي جنسي گروهي، نظربازي، حضور دائميدر روسپي خانهها، انجام اعمال جنسي با كودكان، تجاوز به عنف و آسيب وارد آوردن به خود يا طرف مقابل به هنگام عمل جنسي.
اين رفتار دائماً در آنها رشد ميكند و به يك اعتياد جنسي ميانجامد، به طوري كه آنها خود را محصور در آن ميبينند و ديگر قادر نيستند آن را تغيير دهند يا با آن مقابله كنند. به علاوه، عواقب منفي اين اعتياد در زندگي آنها بسيار بدتر است.
بسياري از تأثيرات منفي استفاده از هرزهنگاري، توسط روان درمانگرها، پزشكها، مشاوران، وكلا و كشيشها ارائه شده است. در اين بخش، ما به سراغ افرادي ميرويم كه دچار اين اعتياد شده اند:
معاون شهردار دستگير شد: معاون 46 ساله شهردار لس آنجلس، چند سال پيش در يك تئاتر مستهجن در غرب لس آنجلس حضور يافته بود. او به هنگام تماشاي صحنههاي مستهجن، آن قدر تحريك شده بود كه شروع كرد به تهاجم جنسي به فردي كه در كنارش نشسته بود. از قضا، آن مرد يك افسر مخفي نظامياز كار درآمد. معاون شهردار بازداشت شد و در دادگاه مجرم شناخته شد. اين فرد انگشت نما، اداره اش را شرمگينانه و تحقيرآميز ترك كرد و شغلش را به افتضاح كشاند.
تهديد زندگي زناشويي: يك مرد 36 ساله متأهل، درس خوانده، يك كارشناس و از لحاظ مالي بسيار موفق، به هرزهنگاري اعتياد پيدا كرده بود و دائماً استمنا ميكرد و در عشرتكدهها حضور مييافت. او ازدواج فوق العاده اي داشت؛ داراي چهار فرزند بود و در انجام مراسم مذهبي بسيار فعال بود و مسئوليت مهميهم به عهده گرفته بود.
او درحالي كه از انجام اين اعمال غيرمشروع خود احساس گناه ميكرد و ميدانست كه اين اعمال، مخالف مذهب، اخلاق و ارزشهاي شخصي او است و ميتواند تأثير بالقوه مخربي بر زندگي او داشته باشد، اما معتادانه به اين كار ادامه ميداد؛ در حالي كه در حالت عقلاني، او خواهان انجام اين كارها نبود. دست او هنگاميرو شد كه او همسرش را دچار بيماري مقاربتي كرد. اين امر عواقب وخيميدر زندگي زناشويي او به دنبال داشت.
زناي با محارم: يك مرد مجرد 30 ساله مذهبي و معتقد، سابقه اعتياد به هرزهنگاري داشت. او خيلي خجالتي بود و خجالت ميكشيد تا از زنان بزرگسال بخواهد با او دوست شوند. به همين دليل، روابط صميمانه اي با برادرزادههاي 4 و 7 ساله و دوستان آنها برقرار كرد كه به هتك حرمت مكرر آنها توسط او منتهي شد. او از هرزهنگاريهايي كه مشاهده كرده بود، الگو گرفته و شهوت جنسي خود را بر سر اين كودكان خالي ميكرد.
به دليل احساس گناه او از انجام اين كار، سرانجام مورد كمك حرفه اي قرار گرفت. با اين حال، طبق قوانين ايالتي، او مجبور شد كه به مقامات ايالت، موارد سوء استفاده جنسي خود از اين كودكان را بيان كند. به دليل رفتار همكاري كننده او و با توجه به اين كه او خود خواهان درمان بود، مشمول آزادي مشروط شد و روان درماني بلندمدت بر روي او صورت گرفت و اكنون زندگي طبيعي خود را ميگذراند.
متجاوز جنسي سريالي: رئيس شركتي در فونيكس – تاكسون و رئيس كميته كليساي آن شهر كه به كودكان آسيب ديده كمك ميكرد، از من خواست تا به او درباره فرد متجاوز جنسي اي كه با خشونت و با تهديد تفنگ و چاقو به تعدادي زن تجاوز كرده بود، مشاوره بدهم. در بررسي پيش زمينه او، من ديدم كه او داراي سابقه نمونه و كودكي بدون دردسري بوده است. او همچنين دانشجوي نمونه اي در دبيرستان و دانشگاه بوده است. همسر، كودكان، كسب و كار و فعاليتهاي مذهبي او كوچك ترين نشانه اي از زندگي پشت پرده يا جنبه تاريكي نداشتند.
تنها نكته منفي مهم در زندگي او، اعتياد او به هرزهنگاري از دوران نوجواني بود كه از ديگران مخفي نگه داشته شده بود. اين اعتياد با گذشت چندين سال، تدريجاً شدت يافته بود، به طوري كه نهايتاً به گذراندن ساعتها و متحمل شدن هزينههاي فراوان براي ديدن فيلمهاي مستهجن و استمنا با آنها، منجر شده بود.
اولين تجاوز به عنف او هنگاميرخ داد كه زني را ديدكه شبيه شخصيت اصلي فيلم مستهجني بود كه روز قبل ديده بود. واقعيت و تخيل آن قدر براي او مبهم شده بود كه تخيلات جنسي بيمارگونه خودرا اجرا ميكرد.
شايع ترين پيامدها: به هر حال در تجربه باليني من، مهم ترين پيامد اعتياد به هرزهنگاري، احتمال ارتكاب يك جرم جنسي سنگين نيست (اگرچه اين عمل اتفاق افتاده و ميافتد)، بلكه اختلال در روابط صميمانه خانوادگي و زندگي زناشويي است. در اين جا است كه دردناك ترين ضايعات و آسيبها رخ ميدهند. در اين جا است كه اين عمل، به نابودي عشق سالم و روابط جنسي با همسران ميانجامد. اگر شخصي سؤال كند كه آيا هرزهنگاري موجب هرگونه جرم جنسي است، بدون هيچ ابهامي بايد پاسخ داد، بله، اما اين فقط ظاهر قضيه است.
در برخي بيماران، من با تقريباً يك اعتياد آني مواجه شدم، در حالي كه در ديگران، تقريباً 10-5 سال عرضه نامنظم هرزهنگاري موجب اعتياد شده بود. اما همانند يك سرطان پنهان، اين اعتياد هيچ گاه محو نميشود، مگر اين كه از طريق مداخلات روان درماني، در پي معالجه آن برآييم.
تأثير هرزهنگاري بر توسعه بيماري رواني - جنسي
به اين نكته بايد توجه داشت كه اطلاعاتي كه درباره اين مسائل در اين جا آورده شده است، توسط روان درمانگرهايي ارائه شده كه نشانههاي توسعه مسدود را در رشد بيماري رواني - جنسي استفاده كنندگان هرزهنگاري كه تحت درمان آنها بوده اند، ديده اند.
يك نمونه از اين روان درمانگرها دكترهارولد ووث است كه استاد دانشكده كارل منينگر (مدرسه روان پزشكي در توپكا) كانزاس ميباشد. دكتر ووث دريافت كه هرزهنگاري همان طور كه موجب اعمال جنسي انحرافي، فساد جنسي، اعمال جنسي خشونت آميز، كوتاه مدت و بي فايده ميشود، بيانگر رشد انساني ناكامل و غيرطبيعي است. همان طور كه دكتر ووث ميگويد، افراد بالغ و سالم اين گونه رفتار نميكنند.
با اين حال، او تأكيد ميكند كه ميليون ها نفر هستند كه به ظاهر سالم به نظر ميآيند، اما داراي بيماريهاي مخفي هستند كه در نتيجه توسعه و رشد غيرطبيعي به وجود آمده اند و اين افراد از طريق نابهنجاريهاي جنسي، آنها را آشكار ميسازند. بنابراين، ديدن هرزهنگاري كه اكثر آنها رفتارهاي نابهنجار را به تصوير ميكشد، موجب فعال شدن عقدههاي رواني و عدم رشد جنسي ميشود كه در ميليونها نفر وجود دارد.
او اين افراد را معتادان به هرزهنگاري ميداند كه در پي توسعه آن با ديدن هرزهنگاريهاي بيشتر هستند. اين محرك هرزهنگاري، رفتار تهاجميرا ترويج ميدهد و از رفتار بالغانه ميكاهد. دكتر ووث چنين مسأله اي را خصوصاً براي جواناني كه در آستانه ورود به يك زندگي فعال جنسي هستند، مضر ميداند.
براي آنها اين روندهاي حساس بايد به سمت رشد و بلوغ بيشتر هدايت شوند، نه به صورت قهقرايي به سمت اعمال جنسي بي ارزش و نابهنجاريهاي كوتاه مدت. دكتر ووث تأكيد ميكند: «هم جامعه و هم افراد، مانند يكديگر، هنگاميكه ما اين رفتار نامشروع را مشروع سازيم، آسيب خواهند ديد.»
دكتر ووث همچنين ميگويد كه برخي مردان، بعد از ديدن اعمال غلو شده جنسي در فيلمهاي مستهجن، از زنان خود ارضا نميشوند و آنها را ناكافي ميدانند (و برعكس). او پيشنهاد ميكند كه جامعه بايد خودش از خودش محافظت كند يعني اين كه خود را از عناصر موجود در جامعه كه به آن آسيب وارد ميكنند، خلاص كند.
دكتر ووث هرزهنگاري را باعث ايجاد تمايل جنسي به بدترين نحو آن ميداند، و از آنجا كه تمايل جنسي در دوران بلوغ براي علقههاي ناهمجنس خواهي و زندگي خانوادگي ضروري هستند، او معتقد است كه گامهايي بايد برداشته شود تا به وضوح، هويت هرزهنگاري، ناسالم تشخيص داده شده و مخاطرات استفاده از آن گوشزد شوند.
شرطي سازي نابهنجاري
اطلاعات ديگري از آزمايشگاههاي شرطي سازي محققاني همچون دكتر استنلي راچمن، جمع آوري شده است. دكتر راچمن در تحقيقات خود نشان داده است كه استفاده فراوان از تصاوير شهوت برانگيز، موجب ايجاد نابهنجاريهاي جنسي در مردان بزرگسال در يك محيط آزمايشگاهي ميشود. او في الواقع قادر بود تا در دو آزمايش كاملاً مجزا، 100 درصد سوژه هاي مرد خود را نسبت به انحرافات جنسي شرطي كند.
به علاوه، مطالعه آر.ال.مك گوير، نويسنده مقاله «يك فرضيه: انحرافات جنسي به هنگام شرطي ساز رفتار»، نشان ميدهد كه در معرض تجربههاي خاص جنسي قرار گرفتن (كه ميتواند شامل مشاهده هرزهنگاري هم باشد) و سپس با تصور آن در ذهن، استمنا كردن، برخي اوقات ميتواند به انجام فعاليتهاي نابهنجار جنسي منجر شود.
نوشتههاي فراوان در زمينه روان درماني انحرافات جنسي، بيان ميكند كه تشخيص موقعيت جنسي آنها، برخي اوقات با استفاده از فيلمهاي قبيح جنسي به عنوان ابزار درمان، ميتواند تغيير كند (دوباره شرطي سازي شود).
اگر اين اطلاعات صحيح باشند، آن گاه بايد اين امكان را هم در نظر گرفت كه مشاهده عامدانه يا تصادفي هرزهنگاري يا تجربههاي جنسي منحرف در زندگي واقعي نيز ميتوانند تسهيل كننده شرطي سازي افراد نسبت به انحرافات جنسي باشند.
پاتريك كارنس، روان شناسي كه اكنون برجسته ترين محقق آمريكايي در زمينه اعتياد جنسي به شمار ميرود، مجموعه اي از كتابهاي تحقيقي و اطلاعاتي منتشر كرده است كه مسأله رفتار نابهنجار و غيرقابل كنترل جنسي را به آگاهي عموم رسانده است. او در آخرين مقاله خود، مجموعه اي از عواقب قانوني زناشويي و خطرات چنين اعتياداتي را به طور مستند ارائه كرده است.
او دريافته بود كه از ميان 932 معتاد جنسي كه آنها را مورد مطالعه قرار داده، 90 درصد مردان و 77 درصد زنان، هرزهنگاري را عامل اصلي اعتياد خود ميدانستند. او همچنين فهميده بود كه دو عامل ابتدايي رفتارهاي اعتياد جنسي، سوء استفاده جنسي در دوران كودكي و ديدن دائميهرزهنگاريها به همراه استمنا هستند.
جالب آنكه، دكتر كارنس دريافته بود كه بسياري از روان پزشكها، روان درمانگرها و مددكاران اجتماعي، از اعتيادات جنسي و ابراز نادرست رفتار جنسي رنج ميبرند.
وي ميگويد: يكي از يافتههاي نظرسنجي ما نشان ميدهد كه زنان معتادي كه درخواست كمك ميكنند، اغلب توسط روان درمانگرهاي خود مورد سوء استفاده قرار ميگيرند.
همچنين نرخ بيمههاي طبابت اشتباه روان درمانگرها، طي سالهاي اخير شديداً افزايش پيدا كرده است كه علت آن تا حدي به خاطر دعواهاي حقوقي درباره سوء استفاده جنسي آنها از همكاران يا بيماران خود ميباشد. اين تحقيق همچنين ميگويد كه رفتار نابهنجار جنسي، حتي براي كارورزان نهاد روان شناسي هم مشكل بزرگي است.
كليه انحرافات جنسي، ظاهراً رفتارهاي آموخته شده هستند بهترين مستندات ميگويند كه اكثر يا همه انحرافات جنسي، رفتارهاي آموخته شده اي هستند كه معمولاً از طريق شرطي سازيهاي ناخواسته يا اتفاقي حاصل شده اند. تا كنون هيچ دليل قانع كننده اي درباره انتقال ارثي الگوهاي رفتار جنسي بيمارگونه، همانند تجاوز جنسي، زناي با محارم، ميل جنسي به كودكان، عورت نمايي و بي بند و باري جنسي، ارائه نشده است.
همان طور كه مك گوير تشريح كرده است، هنگاميكه مردي دائماً همراه با تخيلات واضح جنسي استمنا كند و آن را راه منحصر به فرد خروج شهوت خود قرار دهد، اين تجربههاي لذت بخش منجر به تخيلات منحرف (زنا، تجاوز به كودكان، آسيب وارد آوردن به طرف مقابل به هنگام عمل جنسي و...) و افزايش ارزش شهوت در نزد او ميشود. اوج لذت جنسي كه پس از آن تجربه ميشود، باعث تقويت تعقيب تخيل پردازي يا عمل همراه با آن ميشود.
مك گوير اشاره ميكند كه هرگونه انحراف جنسي كه بدين طريق حاصل شود، ميتواند شامل چندين انحراف نامربوط در يك فرد باشد و حتي با احساس شديد گناه هم محو نخواهد شد. در مقاله او، بسياري از موارد تاريخي براي تبيين اين شرطي سازي آورده شده است.
ديگر مطالعات مرتبط انجام شده توسط آقايان ايوانز و جكسون، از فرضيه مك گوير پشتيباني ميكنند. آنها دريافته اند كه خيال پردازي نابهنجار و استمنا، تأثير بسيار شديدي بر عادي شدن انحراف جنسي دارد.
شيوههاي رايج بيماريهاي خودكرده جنسي
من عمدتاً در درمان بيماران مرد مبتلا به پارافيلياس (آسيب شناسي جنسي)، به اين نتيجه رسيده ام كه اكثر مردان در برابر تأثيرات شرطي سازي استمنا به هرزهنگاري آسيب پذير هستند و دچار بيماريهاي جنسي ميشوند؛ زيرا همه ما بجز استثناهاي كمي، در برابر قوانين يادگيري قرار داريم. در تجربه من به عنوان يك روان درمانگر جنسي، هر فردي كه مرتباً با ديدن هرزهنگاريها استمنا ميكند، در خطر تبديل شدن به يك معتاد جنسي و شرطي كردن خود به داشتن انحراف جنسي يا اختلال ايجاد كردن در روابط متعهدانه با همسر خود قرار دارد.
يك اثر جنبي هميشگي، كاهش شديد ظرفيت دوست داشتن است. به عبارت ديگر، هرزهنگاري منجر به گسست آشكار عمل جنسي از دوست داشتن، عاطفه، توجه و ديگر احساسات طبيعي سالم و ويژگيهايي كه به روابط زناشويي كمك ميكنند، ميشود. جنبه جنسي اين افراد، عاري از ويژگيهاي انساني ميشود.
بسياري از آنها يك «حالت من غريبه» (جنبه تاريك) را توسعه ميدهند كه محور آن، شهوت جامعه ستيز و عاري از اكثر ارزشها است و سرانجام، لذتي كه از استمنا كردن به همراه مشاهده هرزهنگاري حاصل ميشود، از روابط زندگي واقعي مهم تر ميشود. مربيان بهداشت، عموماً اين گونه فكر ميكنند كه استمنا عواقب كم اهميتي دارد و فقط تنش جنسي را كاهش ميدهد.
جدا از معيارهاي اخلاقي، اين گفته شايد صحيح باشد؛ اما يك استثنا وجود دارد و آن اين است كه استمناي مداوم با تصويرپردازي هرزهنگاريها (چه به صورت ياد آوردن در ذهن و چه به صورت محرك آشكار هرزهنگاري)، موجب مخاطراتي از طريق شرطي سازي در ابتلا به اعتيادهاي جنسي و يا آسيبهاي جنسي ديگر ميشود.
در اين مورد، هيچ فرقي نميكند كه فرد، يك پزشك مشهور باشد يا يك وكيل، كشيش، قهرمان، مدير يك شركت، رئيس دانشكده، كارگر غيرماهر و يا يك پسربچه 15 ساله؛ همه آنها ميتوانند نسبت به نابهنجاري جنسي شرطي شوند.
روند شرطي سازي استمنا غيرقابل اجتناب است و به طور خودانگيخته از بين نميرود. رشد اين بيماري ممكن است آهسته باشد و تقريباً هميشه از ديد پنهان بماند. اين بيماري معمولاً بخش محرمانه زندگي يك مرد است و همانند سرطان به رشد و گسترش خود ادامه ميدهد.
اين بيماري به ندرت، خود به خود متوقف ميشود و درمان آن بسيار دشوار است. تكذيب اين بيماري از طرف مرد معتاد و امتناع او از برخورد با اين مشكل، طبيعي و قابل پيش بيني است، و تقريباً هميشه به ناسازگاري زناشويي و گاهي هم طلاق و گاهي به شكستن روابط خصوصي ديگري ميانجامد.
نقش بستن تصاوير جنسي در مغز
در اين جا بهتر است كه به تجربه دكتر روان شناس، چيز مك گاف در دانشگاه كاليفرنيا بپردازيم. يافتههاي او (كه بسيار ساده شده اند) نشان ميدهند كه خاطرات تجربههايي كه به هنگام تحريكات احساسي (مثل تحريك جنسي) رخ ميدهند، توسط هورمون غده آدرنال در مغز مينشينند و پاك كردن آنها دشوار است. اين فرض ميتواند تا حدودي اثر اعتياد به هرزهنگاري را توصيف كند.
خاطرات نيرومند تحريكات جنسي از تجربههاي گذشته، خودشان را در صحنه مغز حفظ ميكنند و مرتباً به ذهن خطور ميكنند و فرد را از لحاظ شهواني تحريك ميكنند. اگر او به هنگام اين تخيلات، استمنا كند، باعث تقويت پيوند بين تحريك جنسي و اوج لذت جنسي ميشود كه همراه با منظره ويژه يا تكرار پي در پي آن صحنه در ذهن خواهد بود.
امید که شادی ترک گناه زندگیمان را زیبا نماید
shia is the way